معنی قائم هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو
قائم هاکردن
مخفی کردن
ادامه...
مخفی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر قائم کردن
قائم کردن
قائِم کَردَن
بر پا داشتن، ثابت و استوار کردن، محکم کردن، پنهان کردن
ادامه...
بر پا داشتن، ثابت و استوار کردن، محکم کردن، پنهان کردن
فرهنگ فارسی عمید
قائم کردن
(بَ زَ دَ)
نصب کردن. بپا داشتن. افراشته کردن. ثابت و پایدار و برقرار نمودن، پنهان کردن. (ناظم الاطباء). غائم کردن. قایم کردن
ادامه...
نصب کردن. بپا داشتن. افراشته کردن. ثابت و پایدار و برقرار نمودن، پنهان کردن. (ناظم الاطباء). غائم کردن. قایم کردن
لغت نامه دهخدا
تالم هاکردن
نفله کردن، غارت کردن
ادامه...
نفله کردن، غارت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رام هاکردن
مطیع کردن، رام کردن
ادامه...
مطیع کردن، رام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی